سعيد که در شهر خشک و بيروح زندگي ميکند، روزي در حال گردش به گياهاني برخورد ميکند که به حال خود رها و کاملا پژمرده شدهاند. او فکر جالبي به سرش ميزند و تصميم ميگيرد براي کمک به آنها، هر کاري از دستش برميآيد بکند. گياهان بر اثر تلاش بسيار او دوباره شاداب ميشوند؛ اما از آن به بعد ديگر در جاي خود آرام نميگيرند و شروع به حرکت ميکنند. باغ کوچک به آرامي بزرگ و بزرگتر ميشود و تا دورترين نقاط شهر پيش ميرود. کمکم شهر خاکستري سعيد به شهري سرسبز و زيبا تبديل ميشود.«باغ بيانتها» داستاني است دربارهي روياي يک پسربچه؛ داستاني که نشان ميدهد چگونه کوشش پسري کوچک ممکن است به تغييرات بزرگ در دنيا کمک کند. اين اثر نوشته پيتر براون با ترجمهي شيرين صفايي مولوي از سوي انتشارات علمي و فرهنگي منتشر شده است.
ثبت نظر : کاربر عزیز نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.